هم خوب هم بد
سلام گل نازم حالت خوبه ؟ منم خوبم خدا رو شکر تازه از دانشگاه رسیدم و خیلی خسته ام اما باید بلند شم یا علی بگم و هم شام بذارم و هم خونه رو جمع و جور کنم اخه من و بابایی حسابی اروپایی شام می خوریم و نهایت تا 6 باید بخوریم چون معمولا بابایی نهار نمی خوره و وقتی میاد واقعا خسته است . بگذریم... همون طور که گفتم دیروز تولد بابایی جون شما بود و دوست من فایزه جون و شوهرش برای یه کاری امدن سمت خونه ما ... جات خالی منم شام به مناسبت تولد بابایی همه رو مهمون کردم و با هم رفتیم فرحزاد و شام و اونجا بودیم البته تا حدود 12 ... و خدا رو شکر خیلی خوش گذشت و... این از خوبش و اما .... دیروز فهمیدم که حال مادر بزرگم خوب نیست و البته عصر رفتیم دیدنشو...
نویسنده :
مامانی
16:05